تکههای عدن | میراثی از تمدن اولیه
ارسال شده توسط ادمین در تاریخ جمعه, ۱۷ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۴۵ ق.ظ
تعداد ۰ رای مثبت و ۰ رای منفیتکههای عدن (انگلیسی: Pieces of Eden) اصطلاحی برای توصیف میراث مختلف و متنوعی است که از دوران تمدن اولیه برای بشریت باقی مانده است. این قطعات عمدتا از فنآوریهای بسیار پیشرفته و غریبی بهره میبرند و در دوره زمانی ساخت خود، یعنی میلیونها سال پیش برای مصارف معینی ساخته شده بودند.
پیشاتاریخ
تکههای عدن (Pieces of Eden) دارای سابقهای طولانی پیش و در آغاز داستان بشریت بوده است. این قطعات در قالب فنآوریهای پیشرفتهای توسط افراد تمدن اولیه ساخته شد تا انسانها را که برای بردگی ساخته شده بودند کنترل کند. انسانها به اثرات استفاده از قطعات از طریق انتقالدهندههای عصبی که در مغزشان قرار داده شده بود واکنش نشان داده و تحت کنترل در میآمدند.
پس از گذشت مدتی، میان انسانها و افراد تمدن اولیه آمیزش ایجاد شد و منجر به تولد و پیدایش دورگهها گردید. دورگهها با آنکه انسان بودند ولی تکههای عدن ساخته شده توسط تمدن اولیه روی آنها اثر نداشت و در برابر واکنشهای آن مقاوم بودند. در ۷۵۰۱۰ سال پیش از میلاد، دو نفر از دو رگهها با نام آدم و حوا یکی از تکههای عدن از نوع سیب عدن را به دست آوردند و پس از آزاد شدن و فرار از عدن علیه اربابان خود شوریدند. به زودی آنها با سیب عدن، دیگر انسانها و همنوعانشان را با خود همراه کردند و جنگی علیه افراد تمدن اولیه ترتیب دادند. با وجود آنکه افراد بشر بسیار بیشتر از افراد تمدن اولیه بود، درگیری سخت و بزرگی رخ داد زیرا افراد تمدن اولیه بسیار پیشرفته و دانا بودند و دامنه درگیری را گسترش دادند. در این زمان، چند نفر از افراد شاخص تمدن اولیه یعنی ژوپیتر، مینروا و جونو متوجه شدند که خطری بسیار بزرگتر از جنگ در پیش است و آن وقوع یک فاجعه جهانی از سمت خورشید است.
این سه نفر از افراد تمدن اولیه در کنار برخی دیگر از آنها، حتی پیش از درک عمق فاجعه پیش رو مخالف جنگ و معتقد به صلح با انسانها بودند. با این حال این افراد عمده تمرکز خود را روی مقابله با جرم خورشیدی کردند. آنها مرکز فعالیت خود را در معبد بزرگ قرار دادند. تا آن زمان تمدن اولیه این توانایی را داشت تا با استفاده از شاردهای عدن میدانهای مغناطیسی کوچکی ایجاد کند. با استفاده از همین فنآوری آنها امیدوار بودند بتوانند میدان مغناطیسی بزرگتری در اطراف زمین پدید بیاورند تا در برابر اجرام خورشیدی مانند سپر برای زمین عمل کند. پس از مدتی تلاش و ساخت میدانهای کوچک مغناطیسی در نقاط مختلف زمین، آنها به این نتیجه رسیدند که منابع ساخت چنین میدان مغناطیسی وجود ندارد.
تمدن اولیه برای مقابله با فاجعه از روشهایی دیگر نیز استفاده کرد که از انواع دیگری از فنآوریها در آن استفاده شده بود. از جمله در یکی از روشها، آنها تصمیم گرفتند از قدرت سیب عدن استفاده کنند تا با کنترل مجدد انسانها از ایشان به عنوان سپر فاجعه بهره گیرند. برای این کار تعداد زیادی از این قطعات ساخته شد و در اطراف زمین پراکنده گشت. تمدن اولیه حتی تعداد زیادی از سیبهای عدن را به مدار زمین فرستاد تا از این طریق نیز به کنترل انسانها بپردازد ولی این روش نیز با شکست مواجه شد. پس از این همه روشهای معرفی شده نیز با شکست مواجه گردید و توانایی مقابله با فاجعه خورشیدی را نیافت.
۱۰ سال پس از شورش انسانها و فاجعه توبی، اجرام خورشیدی زمین را در آتش، خاکستر و دودی مطلق قرار دادند که برای چندین سال تداوم داشت. به عنوان نتیجه، افراد تمدن اولیه که از نظر تعداد کمتر بودند تقریبا منقرض گردیدند و حدود ۱۰ هزر نفر از انسانها که در اطراف زمین زنده مانده بودند به نسل غالب زمین تبدیل شدند. به هرحال پس از این نیز دو گونه با یکدیگر ادغام شدند و فرزندان آنها در کره زمین متراکم گشتند. این فرزندان پیشینیان خود را در اسطورهها و خدایان میدیدند. کنترل و اداره جوامع انسانی پس از این نیز با افراد دورگه بود. این افراد از همان ابتدا و با کشته شدن هابیل توسط قابیل به دو گروه بزرگ تبدیل شدند. افرادی که خواهان استفاده از تکههای عدن برای کنترل جوامع خود بودند در آیندهای بسیار دورتر با نام تمپلار و افرادی که دربرابر این عقیده بوده و خواهان آزادگی انسانها بودند اساسین نامیده شدند. این دو گروه در طول تاریخ و در مهمترین وقایع رخ داده برای بشریت نقشهای محوری را ایفا کردند.
جهان باستان
اسکندر مقدونی با کمک یکی از تکههای عدن به نام عصای عدن که توسط تمپلارها به او داده شده بود موفق به تبدیل شدن به فاتحی بزرگ از غرب تا شرق شد. همچنین در دوران عیسی مسیح، تمپلارها با فهمیدن اینکه مسیح دارای یک کفن عدن است علیه وی توطئهچینی و او را به صلیب کشیدند.
قرون وسطی
در قرن دوازدهم، تمپلارها با تشکیل گروهی سازماندهی شده به نام شوالیههای تمپلار، به صورت علنی در صفوف صلیبون وارد جنگهای صلیبی سوم شدند. هدف این افراد دسترسی به معبد سلیمان از مکانهای باقیمانده از تمدن اولیه و پیدا کردن تکههای عدن درآنجا بود. در همین زمان در جبهه شرق، اساسینها که دشمنان تاریخی تمپلارها بودند از هدف اصلی تمپلارها آگاه و برای مقابله با آن برنامهریزی کردند. تمپلارها به تدریج و با نفوذ در سرزمین مقدس و پیدا کردن معبد موفق شدند تا تابوت عهد و یک سیب عدن در داخل آن را پیدا کنند. این زمان مصادف با نفوذ الطائر و دو نفر از همراهانش به داخل معبد سلیمان بود.
اساسینها به قصد خارج کردن سیب عدن از دسترس تمپلارها به معبد نفوذ کرده بودند ولی با دیدن روبرت دی سیبل، استاد اعظم تمپلارها، الطائر تصمیم گرفت مستقیما به آن افراد حمله کند. در حالی که مالک السیف هشدار داد که هدف اصلی آنها گنجینه معبد است و نه درگیری با تمپلارها، الطائر روی دستورش پافشاری کرد و درنهایت نیز به تمپلارها حمله شد. در این درگیری دی سیبل به راحتی الطائر را شکست داد و به کناری پرت کرد. الطائر پس از این راهی جز فرار نداشت اما دو اساسین دیگر مجبور به درگیری شدند. مالک یک دستش را از دست داد ولی با گنجینه معبد به مصیاف بازگشت؛ درحالی که اساسین سوم کشته شد. المعلم رهبر اساسینها الطائر را برای این اشتباهات در حفاظت از افرادش توبیخ کرد و همه رتبههای او را از وی گرفت. در ادامه به او ماموریت قتل ۹ نفر را داد که شامل ۹ نفر از بلندپایگان تمپلارها بود تا در ازای آن رتبهها و اعتبارش بازگردد. این ماموریتها باعث درگیر شدن اساسینها و تنپلارها برای دو سال آینده شد.
همه این درگیریها برای تصاحب سیب عدن و خارج کردن گروه دیگر بود. درنهایت پس از اینکه الطائر موفق به کشتن دی سیبل شد، متوجه شد که اینک المعلم رهبر اساسینها از سیب عدن استفاده کرده است. اساسین پس از این زمانی به مصیاف بازگشت که المعلم از سیب عدن برای کنترل مردم استفاده کرده بود. متاسفانه برای المعلم، سیب عدن تاثیر زیادی روی الطائر نداشت و مغز او را تحت کنترل درنمیآورد. با استفاده از این برتری الطائر استادش المعلم را نیز شکست داد و خودش سیب عدن را تصاحب کرد. او پس از این تصمیم گرفت سیب عدن را برای همیشه نابود کند اما زمانی که متوجه شد تواناییاش را ندارد تصمیم گرفت آن را برای همیشه پنهان کند.
الطائر در این دوره همچنین برای قتل چنگیزخان مغول به مغولستان رفت زیرا چنگیزخان به یکی از تکههای عدن به نام شمشیر عدن دست پیدا کرده بود و با کمک آن درحال ساخت یک امپراطوری بزرگ بود.
عثمانی
در سال ۱۴۵۴، مهمت دوم که در ادامه به عنوان سلطان محمد فاتح شناخته شد با به دست آوردن یک سیب عدن موفق به فتح قسطنطنیه گردید و آنجا را به عنوان پایتخت عثمانی برگزید. پس از مرگ سلطان محمد، پسرش بایزید دوم درحالی به حکومت رسید که مخفیانه یک تمپلار بود و از قدرت سیب عدن برای کنترل اطرافیانش استفاده کرد.
رنسانس
در دوره رنسانس، استاد اعظم رودریگو بورجیا به عنوان رهبر تمپلارها در پی دست یافتن به سیب عدن بود. با این حال او دشمنی سرسخت به نام اتزیو آئودیتوره داشت که درنهایت مانع از رسیدن رودریگو به سیب شد. با این حال بورجیا در ادامه پاپ شد و به عصای پاپی یا عصای عدن دست یافته بود. اتزیو با کمک سیب عدن رودریگو را در واتیکان شکست داد و پس از پنهان شدن عصا، سیب عدن را از آنجا خارج نمود.
به دست آوردن سیب عدن، دلیل اصلی حمله پسر رودریگو، چزاره بورجیا به مونتریجیونی بود. او درنهایت در پایان حمله سیب عدن ر به دست آورد ولی اتزیو بار دیگر خود را در مسیر تقابل با بورجیا قرار داد و موفق شد سیب عدن را پس بگیرد. او پس از این سیب عدن را در پنهانگاه کولیزیوم مخفی کرد.
دوران طلایی دزدان دریایی
در این دوره تمپلارها در پی یافتن رصدخانه ساخته شده توسط تمدن اولیه در حوزه کارائیب بودند. در این دوره نیز اساسینها برای متوقف کردن تمپلارها تلاش کردند و درنهایت تمپلارها را شکست دادند. رصدخانه ساخته شده توسط تمدن اولیه، شامل یکی از تکههای عدن به نام جمجمه کریستالی بود که به افراد اجازه نظارت بر دیگران را میداد.
انقلاب آمریکا
تمپلارها در این دوره در پی یافتن معبد بزرگ بودند. پس از به دست آوردن طلسم معبد به عنوان یکی از تکههای عدن، هیثم کنوی انگلستان را به مقصد مستعمرات سیزدهگانه ترک کرد. او در این محل شروع به بازسازی محفل تمپلارها در قاره جدید و مستعمرهنشینها کرد. پس از این اساسینها نیز بار دیگر تلاش کردند تا تمپلارها رادر این راه متوقف کنند. گرچه هیثم از باز کردن دروازه ورودی معبد بزرگ ناامید شد ولی او پس از این برای پیدا کردن دیگر تکههای عدن اقدام کرد. در این دوره اساسینها موفق شدند طلسم معبد را به دست بیاورند. کانر کنوی پس از این طلسم را در یک قبر مدفون کرد تا توسط کسی دیگر پیدا نشود.
انقلاب فرانسه
مدتی کوتاه پس از انقلاب آمریکا، انقلاب فرانسه در اروپا به وقوع پیوست که طراح اصلی آن، فرانسوا توماس ژرماین بود. ژرماین با توطئه و به دست گرفتن قدرت در محفل تمپلارها، به عنوان استاد اعظم محفل به شمشیر عدن دست پیدا کرده بود. گرچه در این زمان نیز اساسینها از طریق آرنو دوریان او را متوقف کردند.
انقلاب صنعتی
در دوره انقلاب صنعتی در بریتانیا، هر دو محفل اساسینها و تمپلارها در پی یافتن کفن عدن بودند. تمپلارها در نهایت به رهبری کرافورد استاریک موفق شدند به این تکه عدن دست پیدا کنند اما استاریک نیز مبارزه نهایی را به ایوی و جیکوب فرای باخت و این دو اساسین، کفن را در جایگاه قبلی مخفی کردند.
دوران مدرن
در سال ۱۹۳۰، آدولف هیتلر با کمک تمپلارها به سیب عدن دست یافت و با ساخت یک ارتش آهنین جنگ جهانی دوم را سبب شد. این جنگ که توسط تمپلارها ایجاد شد، توسط سه تمپلار دیگر، چرچیل، روزولت و استالین به پایان رسید.
در دوران جنگ سرد، تمپلارها که خود بانی اصلی شکلگیری آن بودند با تشکیل صنایع آبسترگو به قدرت و نفوذ بیشتری در جهان رسیدند. مسابقه فضایی پیش امده درنهایت باعث رسیدن انسان به ماه و به دست آوردن یک سیب عدن دیگر در آنجا بود. این سیب عدن در کنار بسیاری دیگر از تکههای اینچنین در دوران تمدن اولیه به فضا فرستاده شده بود.
در اواخر قرن بیست و اوایل قرن ۲۱، آبسترگو ماشین آنیموس را ساخت که برپایه تحلیل حافظه ژنتیک، قادر به نمایش سرگذشت اجداد انسانها بود. هدف تمپلارها موقعیتیابی تکههای عدن از طریق مشاهده سرگذشت پیشینیان بود. در میان نمونههای ۱ تا ۱۷، نمونه آخر دزموند مایلز و خط خونیاش که به الطائر ابن لا احد میرسید تمپلارها را امیدوار کرد زیرا در پایان نمایش سرگذشت الطائر، نقشهای از موقعیت تکههای عدن در سراسر جهان نمایش داده شد. دزموند پس از این با کمک لوسی استیلمن و اساسینها از آبسترگو گریخت و خودشان به صورت مستقل برای پیدا کردن سیب عدن تلاش کردند. پس از به دست آوردن سیب عدن و رفتن به معبد بزرگ، دزموند متوجه شد که پدرش ویلیام توسط آبسترگو دستگیر شده است. وارن ویدیچ تنها یک شرط گذاشت و اینکه سیب عدن را تحویل دهد تا پدرش آزاد شود. دزموند همراه با سیب عدن به شرکت آبسترگو رفت ولی از این میراث تمدن اولیه برای تقابل با تمپلارها استفاده کرد. او درنهایت ویدیچ را کشت و پدرش را نجات داد.
در بازگشت به معبد بزرگ، او و تیم اساسینها موفق شدند وارد محوطه the Eye شوند. جایی که به گفته جونو دزموند توانست از فاجعه دوم در سال ۲۰۱۲ جلوگیری کند. اودرجریان فعال کردن این ابزار تمدن اولیه جان خود را از دست داد.
تمپلارها پس از این به معبد بزرگ رفتند و جسد دزموند را بازیابی نمودند، گرچه اثری از The Eye نبود. با این وجود آبسترگو و تمپلارها با نفوذ بسیار زیادی که کسب نمودند و با تبلیغات منفی که علیه دشمنانشان اساسینها انجام میدادند از دایره عمل بالایی برای تصاحب دیگر تکههای عدن برخوردار بودند.
در سال ۲۰۱۵ و پس از بازبینی سرگذشت دوقلوهای فرای، تمپلارها و اساسینها متوجه محل کفن عدن در لندن شدند. با این حال علیرغم تلاش اساسینها، این تکه عدن در نهایت به دست تمپلارها افتاد. تمپلارها با کفن عدن امیدوار به ساخت یک بدن زنده بودند اما نادانسته توسط آنها، وایولت دا کوستا عضوی از محفل اراده اول و طرفدار جونو بود، و برای برگرداندن زندگی فیزیکی به جونو تلاش میکرد. پس از این دا کوستا تلاش کرد تا با جونو ارتباط برقرار و با او درمورد کفن و همچنین چگونگی فکر مردم در مورد بازگشت جونو به زندگی صخبت کند، جونو در ادامه ظاهر شد و گفت نگران نباشد چون «او جهان را نجات خواهد داد».
تعداد ۱ نظر برای این مطلب درج شده
اینها داستانهای واقعی هست یا فقط توی بازی اتفاق افتاده؟
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.